٢٤ مرداد ١٣٨٥

نسخه #١

ترافیك و اشباح قانون

اميد مهرگان


۱ـ بین سبز‌شدنِ چراغ براى ماشین‌هاى این سوى چهارراه و قرمز‌شدنِ چراغ براى ماشین‌هاى سوى دیگر، فاصله‌اى كوتاه هست، حدود یكى دو ثانیه‌ تا احتمالاً ماشین‌ها بتوانند حركت خود را تنظیم كنند و تصادفى رخ ندهد. زیرا اگر هر دو چراغ همزمان عوض شوند، ماشینى كه تغییرِ سبز به قرمز را درست در لحظه‌اى كه مى خواسته از خط چهارراه عبور كند ندیده باشد، با سیل ماشین‌هاى سوى دیگر چهارراه برخورد خواهد كرد. این شیوه‌اى است كه قانون ظاهراً مى‌كوشد خود را تصحیح كند. اما در همین فاصلة یكى‌ دو ‌ثانیه‌اى است كه قانون براى چشم‌به‌هم‌زدنى تناقض درونىِ خویش را آشكار مى كند.

براى لحظه‌اى قانون به حالت تعلیق درمى‌آید و نوعى وضعیت استثنایى سربرمى‌دارد: چراغ براى هر دو سو قرمز است. هیچ كس حق حركت ندارد زیرا در غیر این صورت همدیگر را با آهن پاره‌هاشان خواهند درید. گویى در اینجا، رنگ «قرمز»ِ چراغْ دیگر نوعى نشانه نیست بلكه نماد است، نمادى از فاجعه و خون. یعنى همان چیزى كه ظاهراً «قانون» پس از برآمدنِ تمدن، با وضع‌كردنِ خویش، بر آن مهار زده است. اما در این لحظة گریزپا و به‌چشم‌نیامدنى، قانون سویه‌اى از تناقضات خویش را برملا مى‌كند. این لحظهْ نوعى استثنا در برابر قاعدة «آمد‌و‌شدِ طبیعى» به حساب مى‌آید. در چهارراه‌هاى متروپولیس تهران، رانندگان به جاى آنكه منتظر سبز‌شدنِ چراغ خود باشند، مترصد قرمز‌شدنِ چراغ آن طرفى‌هایند.

آنان حركت را زمانى آغاز مى‌كنند كه «قرمز» از نشانه به نماد بدل شده باشد. ماشین‌هاى قسطى‌شان همچون گلة بوفالوهاى خشمگینْ سفیدىِ خطوط عابر پیاده را مى‌سایند و درست زمانى غرش‌كنان از زمین كنده مى‌شوند كه قانون به حالت تعلیق درآمده باشد. همین جاست كه استثناى فوق به قاعده بدل مى شود و آن یكى دو ثانیة گریزپا به زمان جارى و عام متروپولیس.

۲ـ قاعده‌ِ حاكم بر تهران و ترافیك آن همین استثنا است. قاعده‌اى كه نظم موجود به یارى هزاران مأمورِ گماشته در حاشیة خیابان‌ها براى صدور هزاران قبض جریمه، از آن سود مى‌جوید. در اینجا استفاده از كلیشه‌هاى «قانون‌شكنى» و «نقض مقررات» كاملاً بى‌ربط است. زیرا به‌واقع نه قانونى شكسته مى‌شود و نه مقرراتى نقض. برعكس، سویه‌هاى خشونت‌آمیزِ پنهان و اسطور‌ه‌ایِ خود قانون است كه بسط یافته و به كار افتاده است. حضور انبوهِ ماموران راهنمایى و رانندگى‌ نشانه‌هایى «هشداردهنده» از حضور «قانون» اند، اما حضورى شبح‌گونه و فاقد عینیت. درست همین قسم حضور است كه استثنا را به قاعده بدل مى‌كند.

قانون به نوعى شبح یا روح سرگردان ولى «حىّوحاضر» استحاله مى‌یابد. دیگر هیچ نوع تعینى در هیچ جاى خاصى یا در قالب هیچ نوع هنجار اجتماعىِ خاصى ندارد. ولى در عین حال حضور دارد و فرمان به سرسپردگى و «احترام» مى‌دهد. زور قانون (force of law) همچون اترى در هوا پراكنده شده است و تودة بى‌شكلیِ انبوه ماشین‌هاى آواره، یا همان حوزه‌هاى خصوصىِ سیار، در متن آشوبِ حوزة عمومى، در قعر این اتر جابه‌جا مى شوند. اترى كه هر لحظه و هر بار درقالب هنجارى خاص تجسم پیدا مى‌كند. قانون از تعین‌یافتن مى‌گریزد و درست به همین دلیل در دل شهروندان هراس مى‌ریزد. این نكته خاصه در مورد موتورسواران مسافركش مصداقى تام و گویا دارد. گویى آنان شبح‌گونه‌شدنِ قانون را به رغم حضور هولناك آن، به‌خوبى دریافته‌اند.

آنان بى‌اعتنا به هر نوع هنجارِ راهنمایى و رانندگى، در سیّالیّتِ این اترْ دیوانه‌وار مى‌تازند. اما در عین حال، سخت حضور ماموران را مى‌پایند، زیرا هر لحظه امكان آن هست كه قانون، در تجسد دوباره و دوبارة خود، این بار در قالب فرمانِ یكى از آن مامورها در هیأتى دیگر ظاهر شود. اصطلاحِ درست و مناسب شان همان «گیردادنِ افسر» است. افسر تجسد جزیىِ شبح قانون است، كسى كه نیروى گنگ و مبهم قانون را در بزنگاه‌ها اِعمال مى‌كند. پنهان‌شدنِ آنها در پس خروجى بزرگراه‌ها براى «گیردادنِ» نامنتظر به نداشتنِ مجوز طرح ترافیك یا نبستن كمربند ایمنى، «شبح بودنِ» قانون را به‌شیوه‌اى نمادین تایید مى‌كند. راننده‌ها كه اغلب كمربندهاى ماشین‌هاشان پاره یا خراب است، نیز درست به شیوه‌اى همانقدر نمادین كمربندِ پاره را در مدت زمان كوتاهِ عبور از برابر مأمور، روى شانه‌شان مى‌اندازند تا براى لحظه‌اى، «آیین قانون» برگزار شود.

۳ـ بدل‌شدنِ قانون به شبح به‌معناى تسلط تام بر قانون و جواز دخل و تصرف مختارانه‌ در آن است. در دل هر نظامى از قوانین، نوعى گرایش به حكومت نظامى نهفته است. حكومتى كه قانون را ملغى نمى‌كند بلكه، بلكه با تعلیقی موقتی، آن را مطلق و به نوعى شبحِ همه‌جا‌حاضر ولى دور‌ از دسترس و قضاوت همگان بدل مى‌سازد. در آن یكى دو ثانیة میان تعویض چراغ‌هاى دو سوى چهارراه‌ها، پیشترهاـ یعنى قبل از نصبِ شماره‌انداز‌های دیجیتالی ـ چراغ زرد مى‌شد، زردى كه مبین «وضعیتى اضطرارى» است. ترافیك تهران كه تابع نوعى حكومت نظامى است، مایل است تمام چراغ‌هارا زرد كند. در بطن این ترافیك و اِتر حاكم بر آن، موتورسواران به تاختنِ دیوانه‌وار خود ادامه مى‌دهند تا در «وضعیت اضطرارىِ» كدام چهارراه، لت‌وپار روى آسفالت متروپولیسِ تابناك پهن شوند.

+افزودن به مجموعه
 ایجاد پی دی اف
موارد مشابه:

برچسب‌ها

تخیلی

...