ايدهى تغيير مكان پايتخت ايران، به سبب آلودگى شديد هوا و افزايش بيش از حد جمعيت تهران، و بيش از همه، خطر وقوع زمينلرزه در اين شهر از سال ١٩٨٩ تاكنون مورد بحث بوده است. تهران برروى گسل زلزلهشناختى عمدهاى قرار گرفته است و كارشناسان از سالها پيش هشدار مىدادهاند كه وقوع زمينلرزهاى قوى در اين شهر ويرانيهاى عظيمى را به بار خواهد آورد. گسلهاى متعددى به صورت خطهايى متقاطع از هر سو به سوى ديگر شهر امتداد يافتهاند. خطر وقوع زمينلرزه آشكار است اما پيشبينى زمان وقوع آن، طبق معمول، ناممكن است. كارشناسان بر اين باورند كه نقل مكان تدريجى جمعيت پايتخت ٢٠ تا ٣٠ سال طول خواهد كشيد.
عقبنشينى نيروى حاكمه از تهران به عنوان نخستين (و احتمالاً آخرين) گامهاى جابهجايى پايتخت نه تنها باعث تضعيف نقش ژئوپوليتكى شهر در سطح داخلى و بينالمللى مىشود بلكه حتى ساختار اجتماعى، اقتصادى و مدنى شهر را نيز دستخوش بىثباتى خواهد كرد. اما ايدهى جابهجايى پايتخت، به عنوان اقدامى ايمنى، بيش از هر چيز فكر رها كردن و رفتن، گريز از فاجعهى پيشبينى شدهاى كه ممكن است روزى غافلگيرمان كند را به همراه دارد.
شهروندان تهران با موقعيت دوگانهاى مواجهاند: مصيبت پيش بينى شده و اقدام پيشگيرانهى پيشنهادشده براى آن، يعنى انتقال پايتخت. هردوى اين موارد فاقد هرگونه پشتوانهى سياسى، اقتصادى و علمى براى زمان و ماهيت وقوعشان هستند. اين مسئله مفهوم انتزاعى پيشگويىها (در مورد زلزله)، و فانتزى/خيالپردازى پيشگيرى (به صورت جابهجا كردن پايتخت) را به صورت جدى در آورده است كه همواره، هنگامى كه واقعيت بيش از حد نزديك به نظر مىرسد ازسر گرفته مىشود.
پيشبينى جابهجايى شهر تهران شايد از فاجعهاى كه طي بيش از بيست سال گذشته همواره پيشبينى مىشده است به واقعيت نزديكتر باشد. اما اين موضوع تازهاى نيست. «اقدام پيشگيرانه» آنگاه معنا پيدا مىكند كه بسيار پيشتر از آنكه بيش از حد دير شده باشد به مرحلهى عمل درآيد. اشغال عراق توسط آمريكا و متحدانش نيز اقدام پيشگيرانهاى بود براى «محافظت از جهان» در برابر يك فاجعهى اتمى پيشبينىشده. نهايتاً آنچه اتفاق افتاد عكس آن بود: پيشگيرى تبديل به فاجعهى واقعى شد؛ نگرانى از فاجعه اغلب به عنوان بهانهاى براى محافظت از مواضع و ايدئولوژىها و برقرارى مجدد آنها مورد استفاده قرار مىگيرد.
پىشگفتار
آنچه محلى را از محل ديگرى متفاوت مى كند، در وحلهى نخست، زمينه يا ميزانسن آن، جهتگيرى هايى كه القا مىكند و ذهنيتهايى كه دربر دارد است. اما اغلب، هنگامى كه بر حسب اين موارد به محل خاصى ميانديشيم، آن محل به موقعيتى معنى ميشود كه از آنجا داستانها به مكانى ارسال مىشوند كه در آن نقشهاى ساكنان به دوباره بازى كردن نمايشنامهى فضاى سكونتشان تعبير مىشود. تعبير كردن يك مكان حتى ميتواند بسط پيدا كند و به راهبردهاى حكومت در اِعمال تغييرات بر مكان، به خاطر ضرورتهاى اقتصادى، سياسى يا حتى ايدئولوژيكى مبدل شود. اين تغييرات الزاماً نبايد فيزيكى باشند تا واقعى به شمار آيند.
موضوعاتى كه در اىن شماره آمده اند، در شماره ٣ مجله پىگىرى مى شوند. مجله «صفحه » از پىشنهادها و نظرهاى متفاوت هنرمندان و نوىسندهاى اىران و كشورهاى دىگر استقبال مىكند.