٢٦ اردیبهشت ١٣٨٣

نسخه #١

درجستجوی کارمند گم شده

ربیع مروه

نمايشي به نگارش و كارگرداني ربيح مروع

بازيگران: ربيح مروع، حاتم امام

دستيار فني: فيروز سِرهال، لينا سانح، علي چِري

مسئول صدا: ليزا بال-لِشگر

دكور: ثمر معكرون، تلال شتيلا

مصاحبه‌ي ويديويي: محمد سويد، پاملا ‘غنيمه

دستيار كارگردان: مايا زبيب

ترجمه: زياد نوفال

عكس: حسام

تهيه كننده: كريستين تومه، اشكل الوان – كارهاي خانگي 2، 2003، بيروت

مدت: حدود يك ساعت و 45 دقيقه

نخست‌وزير در تاريخ 5 نوامبر 2003 در تئاتر المدينه‌ي بيروت [در هنگام اجراي اين نمايش] حضور داشت.

در جست‌وجوي يك كارمند گم‌شده:

روز دوشنبه سي‌ام سپتامبر 1996 --نخستين خبرها -- كه هم در روزنامه‌ي النهار و هم در روزنامه‌ي السفير درج شد:

“استمداد همسر يك كارمند گم‌شده”

“همسر كارمند گم‌شده از 3 رئيس‌كشور درخواست كرده است كه قضيه‌ي ناپديدشدن شوهرش را روشن كنند.”

سه رئيس‌ كشور چه كساني هستند؟ در لبنان مقصود ما از سه رئيس‌ كشور يكي رئيس‌جمهور لبنان است كه ماروني است، ديگري رئيس مجلس است كه شيعه است و سومي نخست‌وزير است كه سنّي است.

خانم و.س.، همسر كارمند گم‌شده چه مي‌گويد؟

و.س.: “اي ناجيان لبنان از همه‌ي بلاهايي كه به آنها دچار شده است، اي پيام‌آوران آزادي، اي بنيان‌‌گذاران دولتي برحق در ميانه‌ي قانون جنگل، مرا از اين رنج جانكاهي كه ثانيه به ثانيه تحمل مي‌كنم نجات دهيد. چهارشنبه‌ي پيش، روز بيست‌وششم سپتامبر 1996، شوهرم ر.س. خانواده‌اش را رها كرد و ناپديد شد. اگر مقامات دولتي او را بازداشت كرده‌اند من حق دارم كه بدانم. اگر هم جناح ديگري او را در اختيار دارد باز هم حق دارم بدانم. ناپديد شدن او سخت‌ترين رنج‌ها است، شديدترين مورد بي‌توجهي انساني و شهروندي است. پرسش من به خاطر حق دانستن‌ام است. از شما استدعا مي‌كنم اين حق را به من بدهيد.”

روز بعد، اول اكتبر 1996، خبر كوتاهي در ارتباط با كارمند ناپديدشده‌ي وزارت دارايي، ر.س.، منتشر مي‌شود. مضمون خبر آن است كه اختلاسي به مبلغ تخميني 5/3 ميليارد پوند لبناني به اضافه‌ي 25 هزار دلار آمريكايي صورت گرفته است.

روز دوم اكتبر خبر ديگري منتشر مي‌شود مبني بر اينكه علاوه بر وزارت دارايي در اداره‌ي گمرك و ماليات نيز اختلاس رخ داده است. نكته‌ي مهم اين خبر آن است كه مبلغ دقيق پول اختلاس شده از وزارت دارايي را 5/4 ميليارد پوند لبناني اعلام كرده است. همان روز در روزنامه‌ي النهار ر.س. صريحاً به دزديدن اين مبلغ متهم مي‌شود. مسئولين توانسته بودند ماشين او را كه حاوي اسكناس‌هاي لبناني، سعودي و آمريكايي و همچنين يك دسته‌چك بود نزديك بيروت پيدا كنند.

روز سوم اكتبر همسر ر.س. پاسخي را برعليه النهار منتشر مي‌كند مبني بر اينكه شوهرش دزد نيست.

روز چهارم اكتبر براي اولين بار دو مقاله‌ي مفصل درباره‌ي ر.س. در روزنامه‌ي السفير چاپ مي شود. در اين مقاله‌ها دو عكس جلب توجه مي‌كند، يكي از خود ر.س. و ديگري از همسرش. مقاله‌ي اول را خانم ف.ك. نوشته است و مقاله‌ي دوم را آقاي ف.خ. در مقاله‌ي اول خانم ف. مي‌گويد منابع دولتي مقدار پول اختلاس شده از وزارت دارايي را 35 ميليارد پوند لبناني تعيين كرده‌اند نه 5/4 ميليارد. خانم ف. پس از مقداري كارآگاه‌بازي درباره‌ي كارمند گم‌شده به اين نتيجه مي‌رسد: نام‌برده در دهه‌ي هفتاد به استخدام وزارت دارايي درآمد. هفت سال پيش به سمت صندوق‌دار ترفيع يافت. وي 45 ساله است و در غرب بيروت زندگي مي‌كند.

در مقاله‌ي دوم آقاي ف. مي‌نويسد ر.س. به “جزين” گريخته است و پول‌هاي گم‌شده نيز همان جا نزد او است. در آن زمان “جزين” هنوز در اشغال اسرائيل بود. همچنين اظهار مي‌دارد كه پولي كه در ماشين س. پيدا شده است بالغ بر 3 ميليارد پوند است.

روز پنجم اكتبر، در روزنامه‌ي الديار استمدادنامه‌ي ديگري از سوي همسر ر. منتشر مي‌شود تحت عنوان:

داستاني كه بايد به آن انديشيد: آيا مجاز به انديشيدن هستيم؟ اگر مجازيم پس چرا نميانديشيم؟ چرا به بحراني كه براي من پيش آمده است نميانديشيد؟ ر.س. هنرمند است، فارغالتحصيل هنرهاي زيبا، مربي ورزش است، در چندين مسابقه بين كشورهاي عربي قهرمان لبنان شد، يكي از كارمندان از خود گذشتهي وزارت دارايي، شوهري ايدهال و پدري مهربان بود. او در تاريخ 25 سپتامبر 1996 از دفتر كارش ناپديد شد.”

پس آن طور كه در ابتدا به ما گفت بيست‌وششم نبوده است.

(…)

روز نهم اكتبر، خانم و. چگونه از ناپديد شدن شوهرش مطلع شد؟ او چنين مي‌گويد:

“شوهرم مرد خانواده‌دوستي است. آن روز دير كرده بود، بنابراين به موبايلش زنگ زدم. خاموش بود. نگران شدم. به برادرش زنگ زدم و گفتم ر. دير كرده است و موبايلش هم خاموش است. ممكن است لطفاً به وزارت‌خانه بروي و ببيني آيا هنوز در دفترش است يا نه؟ برادرش به آنجا مي‌رود و مي‌بيند دفتر كارش بسته است، اما بدون زنجير ايمني. ترس برش مي‌دارد. فكر مي‌كند مبادا بلايي سر ر. آمده باشد؟ از نگهبان ‌خواهش مي‌كند كه بگذارد از پنجره وارد شود و ببيند آيا برادرش آنجا است يا نه. نگهبان مي‌پذيرد. از پنجره وارد مي‌شود، اما مي‌بيند هيچ‌كس در آنجا نيست. از آن وقت تا به حال ما بسيار نگران‌ايم. با همه‌ي كلانتري‌ها، همه‌ي بيمارستان‌ها تماس مي‌گيريم، اما بي‌فايده است. فرداي آن روز به وزارت‌خانه رفتم و به مديركل ‌گفتم ر. ناپديد شده است. سردرگمي و هرج‌ومرج وزارت‌خانه را فراگرفت. مديركل دستور داد كه به هر شكل ممكن وارد دفترش شوند. در را شكستند و وارد ‌شدند، سپس بيرون آمدند و گفتند: 31 ميليارد گم شده است. ر. از يك آدم معمولي هم كم‌تر است. دار و ندارش كاملا توي چشم مي‌زند. همه مي‌دانند چه لباسي مي پوشد. بقال محل وضعيت پول خرج كردن‌اش را مي‌داند. يك‌باره دنيا ديوانه مي‌شود، و ر. تبديل به يك دزد بزرگ مي‌شود. گفتم باشد، چه بهتر. روي سخن‌ام با دولت است، شوهر من دزد است، پس او را بازداشت كنيد و بگذاريد محاكمه شود. شوهر من كجا است؟ ر. به منزل‌اش علاقمند است، مهربان است، خوش‌مشرب است، از تفريح خوشش مي‌آيد. فلسفه‌اش در زندگي آن است كه ‘ آدم بايد امروز هرچه پول در جيب‌اش دارد خرج كند، فردا هم هرچه بخواهد پيش بيايد پيش مي‌آيد’ ”…

روز دهم اكتبر، قيمت روزنامه‌ي الديار بالا مي‌رود و به 1250 پوند مي‌رسد، 250 پوند افزايش پيدا مي‌كند. اين در حالي است كه، از آن طرف، پرونده‌ي ر. روي ميز مجلس سر درآورده است. وزير دفاع وسط نطق وزير دارايي مي‌پرد و سيل اتهامات جاري مي‌شود. وزير امور پناهندگان هم از آن بي‌نصيب نمي‌ماند، همچنين وزير اطلاعات و وزير امور سيروسياحت … اتهام پس از اتهام … بر سر هيچ چيزي توافق ندارند، اما بالآخره مجلس بايد در اين مورد حكمي صادر كند، ازاين‌رو دست‌كم برسر يك جمله توافق مي‌كنند:

“دولت فاسد است و بايد به اين فساد خاتمه داد.”

ايضاً روز دهم اكتبر، همسر ر. به دو دليل بازداشت مي‌شود: يكي پنهان كردن اطلاعات مربوط به شوهرش، و ديگري، سرپوش گذاشتن برروي اختلاس وجوه.

در روزنامه‌ي النهار گفته مي‌شود كه مقدار پول سرقت شده طبق آخرين منابع و مدارك 42 ميليارد پوند است. منابع قضايي قول مي‌دهند كه كل قضيه ظرف 48 ساعت آينده حل شود.

روز يازدهم اكتبر، روزنامه‌ي الديار مي‌نويسد ر.س. به مصر گريخته است. اين روزنامه اظهار مي‌دارد كه او 48 ساعت پيش از ناپديد شدن ويزا گرفته بود. پليس بين‌المللي در تعقيب او است زيرا بيم آن مي‌رود كه به برزيل برود. در وزارت دارايي، اولين صورت‌برداري در ارتباط با اين اختلاس انجام شده است، و نتيجه، اين بار به صورت قطعي، 10 ميليارد پوند لبناني اعلام مي‌شود.

روز دوازدهم اكتبر، دو رئيس كشور، رئيس مجلس و نخست‌وزير وارد صحنه مي‌شوند. رئيس مجلس مي‌گويد:

“اين پرونده‌ از آن پرونده‌هاي بزرگ است، و من مي‌خواهم آن را تا آخر پي‌گيري و تمام جزئيات‌اش را برملا كنم، و همه‌ي كساني را كه مجرم‌اند مجبور كنم پاسخ‌گوي اعمال‌شان باشند.”

البته در اينجا اشاره‌ي او به وزير دارايي است تا به اين وسيله نخست‌وزير را تحت فشار قرار دهد. چرا؟ براي آنكه وزير دارايي جزو «دارودسته»‌ ي نخست‌وزير است، البته اين مسئله بين من و شما بماند. اما نخست‌وزير به رئيس مجلس پاسخ مي‌دهد كه:

“من هم قصد دارم پرونده‌ي شوراي جنوب را باز و تا آخر كار پي‌گيري كنم. اطلاعاتي در مورد حيف‌وميل بودجه و سر درآوردن مستقيم آن از جيب بعضي‌ها وجود دارد. اين پول متعلق به مملكت است، و مجرمين بايد جساب اعمال‌شان را پس بدهند.”

در اينجا نخست‌وزير هم اشاره‌اش به «دارودسته» ي رئيس مجلس است تا او را تحت فشار بگذارد. اين اطلاعات هم بين من و شما بماند.

در همان روز، يعني دوازدهم اكتبر، همسر ر.س. پس از سه روز بازداشت آزاد مي‌شود.

(…)

روز شانزدهم اكتبر، در روزنامه‌ي النهار مقاله‌اي درباره‌ي فساد و قضيه‌ي وزارت دارايي به قلم اميل خوري منتشر مي‌شود كه مي‌گويد:

“همه‌ي ما مي‌دانيم چه كسي دارد پول مملكت را مي‌دزدد… پس چرا به خود زحمت پرسيدن را بدهيم؟”

در النهار خبر تازه‌اي در ارتباط با پول‌هاي به سرقت رفته وجود ندارد مگر گزارش كوتاهي كه هم در السفير و هم در النهار چاپ شده است. اين گزارش اظهار مي‌دارد كه رويداد مهمي پيش نيامده است جز آنكه منابع موثق قضايي ‌وجوه مسروقه را بين 10 تا 16 ميليارد پوند اعلام كرده‌اند.

تيتر اصلي الديار: “آيا دولت با رسوايي‌هايي كه دارد منحل خواهد شد؟”

نخست‌وزير وزيران‌اش را مورد خطاب قرار مي‌دهد:

امروز كشور ما در ميانه‌ي سه رسوايي بزرگ است. وزارت دارايي، راديو لبنان، و گسترش شبكه‌ي تلفني. من خواستار آن‌ام كه هريك از وزيران توضيح بدهد كه در وزارت‌خانه‌اش چه مي‌گذرد.”

به محض آنكه سخنان نخست‌وزير به پايان مي‌رسد جلسه تبديل به ميدان جنگ مي‌شود، يك جنگ داخلي مينياتوري، و رگبار اتهامات از تمامي جبهه‌ها آغاز مي‌شود، در اين ميان يكي از آنان شديداً اصرار دارد كه بداند چقدر پول از وزارت دارايي مفقود شده است.

وزير دارايي با ناراحتي پاسخ مي‌دهد: “40 ميليارد پوند.” وزير كشاورزي به علامت تعجب با دهانش سوت بسيار بسيار طولاني‌اي مي‌زند. نخست‌وزير رو به سوي او برمي‌گرداند و مي‌گويد: “چه خبرت است مردك، مگر تو روزنامه‌ها را نمي‌خواني؟”

در صفحه‌ي 17 وزير دارايي چيز كاملاً متفاوتي مي‌گويد. اصرار مي‌ورزد كه پول دزديده شده بسيار كم‌تر از آن است كه گزارش‌ها مي‌گويند. او به ما هشدار مي‌دهد كه:

“در مورد اين پرونده‌ي بخصوص هرچه در روزنامه‌ها مي‌خوانيد، هرچه در رسانه‌ها مي‌شنويد هرگز حقيقت ندارد، هيچ مدركي دال بر تآييد آن وجود ندارد. ”

منظورش از اين سخنان چيست؟ آيا بايد چيزهايي را كه در مورد ساير پرونده‌ها مي شنويم باور كنيم؟ نمي‌دانم، شايد بايد در اين مورد سوآل كنيم.

روز هفدهم اكتبر، يك خبر تيتروار كوتاه مي‌گويد دولت با رسوايي بسيار بزرگي كه در وزارت دارايي پيش آمده است در حال منحل شدن است، در حالي كه رئيس آن در حال مدال گرفتن است.

(…)

+افزودن به مجموعه
 ایجاد پی دی اف
موارد مشابه:

برچسب‌ها

پرفورمنس

...