٥ فروردین ١٣٨٨

نسخه #١

یادداشت تحریریه

در ترجمه، چیزی به نام جايگزين بی نقص وجود ندارد. آنچه هست، جابه‌جایی‌ها و تعبیرهایی است که در چهار چوب متن انجام می گیرند. ولی از این گذشته، ترجمه ها در نمونه های راديكال خود، می توانند «مازاد »ی نیز به بار دهند. مازاد ترجمه، نه برخاسته ازمتن مبدا و نه نشأت گرفته از مقصد ترجمه است؛ حتی از تفاوت این دو نيز ناشی نمی‌شود. این مازاد از طریق افراط در خود ترجمه _ زیاده روی در تعبیر و تفسیر _ و برای جایگزینی و تکمیل جا افتادگی‌های متن(ها)، حاصل می شود. مازاد ترجمه، زندگی مستقلی سوای دوسویگی ترجمه دارد. بسان یک راه فرعی، میان بر ی‌ست برای بیان آنچه به طرق دیگر ادا نتوان کرد. مازاد، شکستن ترجمه به قطعه‌‌هایی است که آن را به درون مناسبات و روابطی می‌برد كه خود ترجمه دغدغه آنها را در سر نداشته است. این عبارت‌های منشعب از ترجمه، شاید امکان ادای آنچه را دهند که ترجمه اولیه در پی آنها نبوده است؛ شاید زمينه ساز بيان امیال، تناقض‌ها و تکاپوهای اجتمایی شوند و در نهايت، راه بازگشتشان را به درون زبان هموار كنند.

از سرآغاز آشنایی ایرانیان با مدرنیته، ترجمه در حوزه های مختلف فرهنگی و اجتماعی نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. ولی در سال های اخیرمعنا واهمیت ترجمه، هم از نظر تاریخی و هم از لحاظ سیاسی، به مقوله بحث انگیزی تبدیل شده است. این مساله که ترجمه در ايران - و بسياری از ديگر كشورهای غير غربی - جزیی لاینفک از تجربه مدرنیته بوده و هست، نه تنها معرف پيچیدگی این تجربه است، بلکه نشان می‌دهد که چرا بحث راجع به ترجمه ممكن نيست صرفاً به انتقال ایده‌ها یا رد و بدل معناها ومفهوم‌ها محدود گردد. چنين محدوديتی، بی‌اعتنایی به «فضا»ی سیاسی وانتقادی خواهد بود که ترجمه می‌تواند پدید آورد.مازاد ترجمه رهایی ترجمه از هرگونه پای بندی است، چه به متن مبدا و چه به متن مقصد. با تأمل در امر سیاسی ترجمه، مقوله‌های «مبادله فرهنگی» و «ترجمه فرهنگی» به زیر سؤال میروند و ترجمه به فعالیتی در درون حوزه تعارضات اجتماعی و فرهنگی مبدل می گردد. درآن حالت، مساله چندان این نیست که «دیگری» را چطور در فرهنگ خود - یا بر عکس- ترجمه می کنيم یا چطوردرفرهنگ جهانی شده ادغام می شويم یا به فرهنگ جهانی شده اجازه می‌دهيم جایگاه ما را تعیین کند- مساله بیشتر این است که ترجمه چگونه می‌تواند در فضای اطراف ما، فرصت تخطی و تعارض و فاعلیت سیاسی فراهم آورد.

از آنجا که ترجمه‌های شماره‌های قبل «صفحه» هر بار ما را با دشواری‌ها و تنگناهايی روبرو می‌كرد، اختصاص شماره‌ای به این مقوله نا گزیر به نظر می‌رسید. غالباً مجبوریم با اشاراتی در متون سروکله بزنیم که مختص سبک وسیاق متن است یا برای خواننده ترجمه زیادی غریب است؛ اشاراتی که حتی با وجود توضيحات پانویس یا ميان-پرانتز، بازهم در متن سکته به‌وجود می‌آورند. مشکل این جا است که هر چه بیشتردرباره این ارجاعات و اشارات توضیح بدهيم، بیشتر از متن اصلی دورشان می‌کنیم. ولی آیا باز همین مازاد ترجمه -پانویس‌ها وبین پرانتزها به عنوان مثال- نشانه پرسش و مذاکره درباب همان وضعيت سیاسی وفرهنگی نیست که ترجمه دربطن آن صورت می‌گيرد؟ آنچه در این چند شماره اخیر «صفحه»، ترجمه را برای ما به تجربه‌ای منحصر به فرد تبدیل کرده، آن چنان «تفاوت ها» یا «شباهت ها»یی نیست که ميان وضعيت دو زبان یافته ایم. برعکس، ترجمه ذاتاً تعریف وضعيت با چنین واژه‌هایی را نا ممکن می‌کند. در عوض، به درک ما از قابلیت‌ها و احتمالات هر یک از این وضعيت‌ها کمک می‌کند.

در این شماره، مقاله‌ها ومباحثه‌هایی را گرد آورده‌ایم که به برخی از مشخصه‌های مازاد ترجمه می‌پردازند. همان طور که سنت «صفحه» است، از یک سو وضعيت ایران در مد نظرمان است، بحث‌ها و نگرانی‌های موجود درباره پیامد های سیاسی وتاریخی ترجمه. تجربه ایران قابلیت‌های ترجمه در پدید آوردن فضا وفعالیت‌هایی مستقل و رهایی‌بخش-اگر چه بی ثبات- را نشان می‌دهد. از سوی دیگر،خوانش‌هایی از ترجمه‌هایی ارایه شده که دقیقاً به خاطر عملکرد‌ «افراطی‌»شان، طبعي فراجغرافیایی_فرهنگی دارند که آنها را به تجربه‌هایی سیاسی بدل می كند. از دیدگاه گردانندگان مجله، این شماره تلاشی است برای مطرح ساختن مفاهیم انتقادی ترجمه،واین پرسش راپیش می کشد که ترجمه چگونه می تواند شیوه‌ای باشد برای بودنی سیاسی؟

«چرا که رویا شاید تعبیری دیگر-تعبیری زیاده - نیز داشته که او به آنبی توجه بوده است.» زیگموند فروید،تعبیر رويا

+افزودن به مجموعه
 ایجاد پی دی اف
موارد مشابه:

برچسب‌ها

ترجمه

مجله‌ها

در ترجمه

...