موضوع اين پروژه طراحي سفارتي است براي اروپايي متحد. سفارتخانه نمايندهي هويت ملي يك كشور در كشورهاي مختلف است. از اين رو، روش من آن بوده است كه ابتدا الگويي را به عنوان يك مبنا براي طرحهاي سفارتخانههاي اروپايي در سراسر جهان ايجاد كنم. پس از آن، الگوي ايجاد شده با در نطر گرفتن ويژگيهاي معماري و شرايط آبوهوايي محل مورد نظر – و زمينهي محلي -- پياده خواهد شد.با توجه به اينكه جنبهي ديپلماتيك كشورهاي خاورميانه پس از پايان جنگ سرد دائماً در حال افزايش بوده است، محلي كه من براي طرحم انتخاب كردهام تهران است. اين ساختمان در جندين لايه ايجاد شده است. دو لايهي نخست اين الگو به اين مسائل ميپردازد كه سفارت اروپا درحالحاضر چيست و در آينده به چه صورتي خواهد بود. لايههاي 3 تا 5 به وپژگيها و الگوهايي كه در ايران يافت ميشود و چگونگي استفادهي مجدد از آنها در محيط يك سفارت اروپايي ميپردازد.الگولايه 1: اروپاتصور من از اروپا اروپايي يكپارچه به صورت يك كشور با يك سياست خارجي مشترك است كه نتيجتاً در خارج از كشور از طريق يك سفارتخانهي مشترك نمايندگي ميشود. در كنار اين اتحاد سيستمي فدرالي با كشورهاي زيرمجموعه، مردم و زبانهاي گوناگوني وجود خواهد داشت. سفارتخانهي اروپا بايد بيانگر هر دو جنبهي فوق باشد.لايه 2 : سفارتخانهجالبترين ركن سفارتخانه در اين پروژه مرز داخلي آن است كه برنامهي ديپلماتيك را از برنامهي عمومي آن مجزا ميكند. اين مرز بسيار دقيق و مشخص است. كساني كه وارد بخش محدودشدهي عمومي ميشوند هيچگونه تماسي با بخش ديپلماتيك ندارند و برعكس. از آنجا كه شفافيت در نظامهاي سياسي دموكراتيك يك اصل اساسي است، در سفارتخانهي اروپا نيز بايد به عنوان نكتهاي اساسي به آن توجه شود: سفارتخانه بايد تا سرحد امكان شفاف باشد. سفير بايد با افرادي كه براي ويزاي اروپا صف ميبندند “درتماس” باشد؛ كساني كه از سفارت بازديد ميكنند بايد از نحوهي كار سفارت ايدهاي پيدا كند. بهجاي مرزي مشخص و قاطع بايد بين سطوح ديپلماتيك و عمومي سفارتخانه تبادلنظر برقرار باشد. براي رسيدت به اين شرايط من تصميم گرفتم برنامههاي عمومي و ديپلماتيك را به صورت طولي، در امتداد دو معبر كه هردو سراسر ساختمان را طي ميكنند سازماندهي كنم. اين دو معبر – و فضاهاي مرتبط با آنها -- ميتوانند به يكديگر نزديك يا از يكديگر دور شوند. اين ارتباط همواره متغير بين دو مسير بيانگر مرز داخلي است: از بسيار شفاف تا به كلي بسته قابل تغيير است. مسائلي كه قبلاً براي كشورها جنبهي داخلي داشتند امروزه بهتدريج مشمول جهانيسازي ميشوند. سفارتخانه بايد اين ارتباطات را گسترش داده از سطح سياسي خالص به صورت تبادل آراي بين جوامع درآورد. بايد برنامهي عمومي خود را توسغه دهد و تبديل به محلي براي تعامل فرهنگي شود. به عنوان قطعهاي از اروپا بايد فضاهايي را براي بحث آزاد، سخنراني و هنر فراهم كند. ساختمان سفارتخانه در زمينهي محلي آن در بين ويژگيهاي معماري ايران چهار عنصر وجود دارد كه بيشتر مرا تحت تآثير قرار ميدهد: خانههاي حياطدار درونگرا با زندگي دروني پررونقشان، ترتيب طولي بازارها، بازي نور و سايه و طرحهاي مبتني بر شرايط آبوهوايي معماري كويري باستاني. هريك از اين عناصر در بناي سفارتخانه يافت ميشوند و در طرح من به صورت لايه خاصي درآمدهاند.ساختمان عمدتاً متشكل از سه عنصر است: -- حجمها، به عنوان عناصر باربر، كه فضاهاي مختلفي را در خود جا دادهاند.-- دو گذرگاه – يكي عمومي و ديگري خصوصي – كه در طول حجمها ادامه مييابند و كليهي اختلاف ارتفاعها را در ساختمان حل ميكنند.-- نما، كه تنوع دروني را يكسان ميكند.لايه 3: خانههاي حياطدار درونگراخانههاي حياط دار قديمي ايراني فضاهاي عمومي و خصوصي گوناگوني را فراهم ميآورند. حياط داخلي در تابستان هواي خنك و راحتي را تآمين ميكند و از اينرو مركز اجتماعي خانواده است. در اين محل افراد خانواده به هم مي پيوندند و مهمانان را نيز ميپذيرند. حياط عموميترين جاي منزل است. اين فضاي خالي “عمومي” حاصل شده از اتاقهاي خصوصياي است كه آن را احاطه كردهاند. اين مسئله بيانگر يك نقشهي معكوس است: حياط دروني به عنوان مركز اجتماعي خانواده توسط خصوصيترين فضاهاي خانه يعني اتاقخوابها از زندگي عمومي خيابان مجزا و محافظت ميشود. تعبيري از همين نقشه در طرح من براي سفارت اروپا در تهران به كار رفته است: بخش اصلي پروژه در درون حجمها جا داده شده است. حجمها مجاور يكديگر و به صورت چشمانداز ممتدي تنظيم شدهاند كه در دو انتهاي ساختمان دو حياط تشكيل ميدهند. سرسراي عمومي در حياط جلويي – مركز زندگي اجتماعي -- جا داده شده است و سرسراي ديپلماتيك در حياط پشتي. هنگام عبور از معبر ديپلماتيك يا عمومي خواه ناخواه هر دو حياط پيموده ميشوند كه اين مسئله ارتباط بصري بين دو بخش را ميسر ميسازد.لايه 4: سازماندهي طولي بازارهادر اكثر شهرهاي باستاني ايران بازار به صورت ساختار شهري اصلي عمل ميكرد. جايي بود كه در آن زندگي اجتماعي و اقتصادي جريان داشت. بازار سيستمي است از معبرهايي كه مستقيماً به مغازههايي متصلاند كه در آنها فروشندگان كالاهاي خود را عرضه ميكنند. در اينجا مرز بين معبر عمومي و مغازهها وضوح خود را از دست ميدهد. در مجاورت مغازهها، نهادهاي زندگي سياسي و مذهبي نيز به معبرها متصلاند. در اين حالت بين معبر عمومي و نهادهاي خصوصي درگاهي ورودي وجود دارد (مثلاً يك ايوان با راهرويي كه از بازار به مسجد منتهي مي شود).اين جداسازي را در طرح من براي سفارتخانه ي اروپا در تهران ميتوان يافت. دو معبر موحود در ساختمان مارپيچ حلزوني دوبلهاي را تشكيل ميدهند كه دسترسي به فضاهاي مختلف را فراهم ميكنند. فضاي عمومي مستقيماً به معبر متصل است در حاليكه فضاي ديپلماتيك به طور غيرمستقيم و از طريق درگاههاي ورودي اتصال پيدا ميكند. اين درگاههاي ورودي به منزلهي پلهاي كوچكي هستند كه بين معبر و فضاي موردنظر يا اختلاف سطح جزئي كف واقع شدهاند.لايه 5: بازي نور و سايه و طرحهاي مبتني بر شرايط آبوهوايي معماري كويري باستانيبازي متضاد سايه و نور در معماري سنتي ايران نقش عمدهاي را ايفا ميكند. آفتاب شديد و حرارت امكان داشتن نماي باز را نميدهد مگرآنكه سقف وسيعي وجود داشته باشد كه سايه كافي را تآمين كند. ازاينرو روزنهها تاحدممكن كوچك در نظر گرفته ميشوند به طوري كه نور درخشان خورشيد در درون اتاق به صورت نورافكني به نظر ميرسد. در ايران نيز مانند همهي كشورها آبوهوا تآثير عميقي بر ضربآهنگ زندگي اجتماعي دارد. درخلال تابستان خيابانها در اوايل صبح و بعد از غروب پرجمعيتاند نه در ميانهي روز.بازي نور و سايه بخشي از طرح پيشنهادي من براي سفارت اروپا در تهران است: ساختمان نمايي دولايه دارد كه آبوهوا و ورود نور را به داخل تنظيم ميكنند. نماي بيروني از ورقهاي سنگلوح [slate lamella] متحرك تشكيل شده است. در بام ساختمان به جاي سنگ لوح از ورقههاي خورشيدي استفاده شده است تا ساختمان از نطر پشتيباني انرژي به بيرون وابسته نباشد. بسته به زمان و فصل، پوستهي نما بسته يا باز ميشود: ساختمان “زندگي” ميكند. از ضربآهنگ زندگي اجتماعي تبعيت ميكند. مفهوم مارپيچ حلزوني دوبله تنها در صورتي ميتواند كارآيي داشته باشد كه دو معبر بهطور ظاهري و بصري يكديگر را قطع كنند نه به طور فيزيكي. ازاينرو ساختمان داراي 2 ورودي است: -- ورودي عمومي در سمت شرق ساختمان و همسطح خيابان منطور شده است. تپهاي كه ساختمان برروي آن قرارگرفته است عقب نشسته است تا ورودي عمومي سخاوتمندانه و آزادي را ايجاد كند. محوطهي ورودي كاركرد يك “پارك” عمومي را دارد. مردم ميتوانند در اينجا استراحت كنند يا تا غروب خورشيد در سايهي درختان بمانند.-- ورودي ديپلماتيك در سمت غربي ساختمان منظور شده است و با تبعيت از توپوگرافي تپه به طبقهي اول ساختمان ميرسد. برعكس ورودي عمومي، ورودي ديپلماتيك بسته نگاه داشته ميشود و فقط براي ديپلماتها و كاركنانشان قابلدسترسي است.مصالحدو معبر ساختمان از نظر مصالح نيز به خاطر نوع كارايي با يكديگر تفاوت دارند. براي معبر ديپلماتيك چوب گيلاس تيره رنگ به كار رفته تا جوّي والا را ايجاد كند. براي معبر عمومي از چوب غان روشن استفاده شده است كه محيطي باز و دوستانه را ايجاد ميكند. اين نقشهي مصالح براي فضاهاي مختلف سفارتخانه نيز معتبر است: چوب گيلاس تيره براي فضاي ديپلماتيك و چوب غان روشن براي فضاي عمومي، و رنگ كُرُم (chrome) براي فضايي كه از هر دو معبر قابل دستيابي است.پيشنگريالگوي سفارت اروپا (مفهوم دو معبر) ميتواند به عنوان ابزاري در طراحي ساير سفارتخانههاي اروپا در هريك از 171 كشور ديگر جهان مورد استفاده قرارگيرد. اين الگو با تركيب با ويژگيهايي كه در اين كشورها يافت ميشود ميتواند به طرحهاي منفرد و در عين حال متمايزي منجر شود.