- فضاي ايران مربوط به انسان و مسائلش است , نه درباره دانش مربوط به انسان و مسائلش .( مربوط به حضور است ).
- دانش معاصر , فضاي همگون و يكنواخت ايجاد كرده است .
- فضاي همگون ( هموژن ) ميايستد .
- فضاي ايران واضح نيست , جريان يا جريانهاي غالب ندارد.
- دانش متخصص مربوط به مسائل عمومي , مشابه و طبقهبندي شده است.
- فضاي ذهني مردم ايران , فضاي هموژن نيست .
- ذهن انسانهاي مختلف در شهر تهران , ميتواند حضور پيدا كند . ( فضاي هتروژن )
- شهر تهران مشكل مديريت شهري دارد.
- نميتوان براي انسانهاي منحصر بفرد دسته بندي متصور شد.
دانش رايج در برخورد با مسائل بشر , مسائل را به مولفههايي تجزيه ميكند و بعد آنرا بررسي ميكند . ( مسئله از دست ميرود , خود مسئله را بررسي نميكند ) .
دسته بنديها و قاطي قوريها ( كته گوريها ) و . . . مسايل منحصر به فرد را غير قابل حل و بغرنج ميكنند .
آن مشكل منحصر به فرد , بوسيله دانش منحصر به فرد ( منحصر به خود ) قابل بررسي است .
جسم و روح هر انساني منحصر به فرد است . ( متابوليسم و . . . )
كلمه كلانشهر , بيشتر به درد آموزش همگاني ميخورد تا اصطلاحي در دانش .
دانش معماري به تعداد معماران و براي هر معمار به تعداد پروژههايش وجود دارد و متفاوت است . ( آن دانش توسط آن پروژه مطرح ميگردد و قابل آموزش نيست , قابل درك هست ولي پس از آن معمار قابل ادامه نيست ) .
دانش قابل تكثير , قابل انتقال به صورت عمومي , قابل آموزش به صورت عمومي , ناگزير ويژگيهاي منحصر بفرد خود را از دست ميدهد و داراي الگو و فرمول ميشود.
حضور مبتني است بر آن فضا و فضاي ذهني آن كس . ( حضورها متفاوتند )
هر چيز , بوسيله فضاي ذهني هر فرد ادراك ميگردد .
از هر فضايي يا جرياني , آن بخش كه در ارتباط با فضاي ذهني هر فرد قرار ميگيرد , ادراك ميگردد , آن جريان يا فضا از طريق اين ادراك بوجود ميآيد . مساله آن فضا يا جريان يا . . . , براي هر فرد , اين ارتباط است , نه تمام مسايل مطرح در آن جريان يا فضا .
بشر در ابتدا , در مواجهه با دستاوردهاي انقلاب صنعتي و پس از آن , فضاهاي همگون بوجود آورد . بعدها با گذشتن و لمس ساختار مدرنيسم , ساختارهاي بعدي و دستاوردهاي آنها به درك جديدي نايل شد كه او را در پرداختن به مسايل منحصر بفردش كمك كرده و خواهد كرد.
زندگي ايراني منحصر بفرد است . ( نه شرق – نه غرب )
فضاي شهر ايراني , فضايي خاص است .
معماري و شهر بصورت كالبد , مكان حضور انسانهاست نه فضاي حضور آنها . فضاي حضور داراي مولفههاي گوناگون است كه يكي از آنها معماري است . معمار بر مبناي تمامي اينهاست كه فضا را درك ميكند و كالبدي براي آن شخص يا اشخاص منحصر به فرد بوجود ميآورد.
جهان به سمتي پيش ميرود كه تفاوتها - بر مبناي منحصر به فردي - خود را بيشتر بروز دهند و عامل يا عواملي براي ارتباط باشند .
در اين دوران شاهد به وجود آمدن يا واضح شدن مسايل و پديدههاي پيچيدهاي در خصوص بشر هستيم كه دانش را در خصوص نحوه برخورد با موضوع دچار عجز و ناتواني و يا عملكرد اشتباه كرده است . اين نشانه پيشرفت بزرگي است در مورد انسان و حضورش كه آسان بدست نيامده است .
مشكل دانش معاصر در ايده آن است . ايدهاي مبتني بر پيشرفت , نه زندگي .
فضاي ايران مربوط به زندگي , اكنون و حال است .
فضاي غير شخصي , فضايي است كه بتواند امكان حضور انسانهاي متفاوت را بوجود آورد .
فضاي غرب و دانش غربي بر اساس جريان غالب پيشرفت حركت ميكند و همگون كنندهاند .
مسئله نا همگون بودن فضاي شهر تهران ( هتروژن ) متفاوت از مبحث فضاي هتروژن در دانش شهر معماري معاصر است .
ايراني در زمان حال زندگي ميكند . نه در گذشته است و نه در آينده , نه در تاريخ و موزهها و نه در برنامه ريزي , آنچه كه مربوط به اكنون و زندگي است را از جريان هاي داخلي و خارجي ( دانش , جنگ و غارت , فرهنگ و هنر و . . . ) ميپذيرد و بر درك خود ميافزايد .
در ايران , به دليل وجود فضاي ذهني هتروژن , معمولا حركتها بصورت فردي و شايد منحصر به فرد بوده است و تبديل به يك جريان نميگردد. مثال : مسئله هنر در ايران , نهايتا بصورت فردي است و تبديل به جريان هاي جمعي نميشود.
سه موضوع باعث شده است كه فضاي شهر تهران فضايي مبتني بر دانش رايج و هموژن شهر و معماري معاصر نباشد. يك : دانش رايج معماري و شهر در اين سرزمين , حتي در بين اكثر متخصصين , بطور جدي مطرح نبوده است . دو : ايراني استقبالي از اين موضوع نكرده است و در واقع مانع اتفاق آن بوده است . فضاي مبتني بر اين دانش , فضاي جالب و جذابي براي او نبوده . سه : ربطي به جريان عمومي اين سرزمين نداشته است .
يكي از علل موفقيت طرحهاي پروژههاي بساز و بفروشي در تهران مربوط به ارتباط نزديكي است كه بين فضاهاي ذهني شهروند تهراني و بساز و بفروش وجود دارد .
معمولا كارفرماي ايراني اعتقادي به فضاي شهري همگون ندارند و در اين جهت , خواستههاي وي از معماري كه ميخواهد , از ديد معمار آن معماري بسيار عجيب و اغلب اشتباه است ( در خصوص زيبايي , سازماندهي و . . . ) . در حاليكه اين موضوع حاكي از جريان ذهني پيچيده در زندگي ايراني است .
در واقع دانش معماري رايج در درك مسايل مربوط به ايراني و فضاي ذهني اين سرزمين دچار مشكل است .
نظام كارفرمايي و حرفهاي معماري در ايران , اعتقادي به يكديگر ندارند .
موضوع تغيير پايتخت ايران , با موضوع تغيير محل شهر تهران كاملا متفاوت است . پايتخت موضوعي حكومتي است , تصميمي است مربوط به حكومت ( محل دستگاههاي مركزي سه قوه و . . . ) , در حاليكه شهر تهران موضوعي است مربوط به شهروند تهراني ( در مورد امكان پذير بودن يا نبودن تغيير محل آن صحبت نميكنيم .) تغيير پايتخت از ديد بحث زلزله , به امنيت جاني كساني كه با آن ، دستگاهها جابجا ميشوند , بر ميگردد و با برنامهريزي هاي بسيار دقيق , متداوم و متوالي و صرف هزينههاي بسيار بسيار عظيم , در طول زمان امكان پذير است . بحث تغيير محل پايتخت , در گذشته به دلايل ديگري هم , از جمله مشكلات شهر تهران , مطرح بوده است. مشكلاتي كه به مديريت شهري ( حمل و نقل ,آلودگي و . . . و راه حلهاي بسيار ساده آنها ) و در نظر نگرفتن زونينگ صحيح عملكردها در داخل كشور و داخل شهر تهران ( با توجه به مقياسهاي مختلف شهري جهت زندگي ) ربط پيدا ميكرده است و نه به خود پايتخت و مكان حكومت .
از بررسي تك مولفههاي يك فضا , نميتوان تعريف كلي براي آن فضا متصور شد.
فضاي ناهمگون , قابليت الگو سازي و تكثير و . . . ندارد . فضايي است منحصر به خود در كليت و اجرا .
در فضاي ناهمگون , مسئله فضا كالبد آن نيست , كليهي مولفههاست در ساختاري متغير .
انتزاع در روح زندگي ايراني جاري و بسيار قوي است . توسط هنرمند بوجود نيامده است . مربوط به فضاي ذهني اين انسان است .
حضور در عرصه جهاني ربط مستقيم با منحصر به فرد بودن دارد .
در فضاي ايران شرايط براي پديد آمدن معماريها و فضاهاي آلترناتيو وجود دارد . چرا كه استفاده كننده و معمار هر دو در شرايط ويژهاي قرار دارند.
در تهران , همه در شهر و تغييراتش مستقيما حضور دارند .
مسئله , فضاي معاصر است نه معماري معاصر .
پيشرفت الزاما از پيشرفته بودن منتج نميشود.
يكي از دلايل ضعيف شدن كشورهاي شرقي در برخي جهات , جلو رفتن به شيوه غربي است . مطرح كردن معضل به شيوه غربي و سعي بر تحليل و توجيه و يافتن راه حل به شيوه غربي
شهر و فضاي آن يك كليت است . نه مجموعه اي از موجودات جاندار و بيجان .
فضاي معماري معاصر ايران در جهت مسايل انسان امروز ايراني است .
مسايل فضاي ايران از طريق كليت قابل بررسي است .
فضاي آلترناتيو , در ناخودآگاه عمومي جهان وجود دارد .
فضاي جمعياي كه از شباهتها تشكيل شده است بسيار متفاوت است از فضاي جمعياي كه از تفاوتها بوجود آمده .
عوامل متفاوت تر , اثر گذار تر و مشخص تري در جهان امروز , در مقايسه با گذشته , عمل ميكنند . اين زمينه بسيار مناسبي براي حضور منحصر بفرد بوجود ميآورد.
سرزمين ايران : كوهستانهاي بلند , جنگلهايي سرسبز , كوير گرم و خشك , دشتهايي سرسبز , درياي خزر و خليج فارس , محدودههاي خاص بين اقليمها , سطح كم نسبت به تعدد اقليمها , تاريخي طولاني , تمدني پر نشيب و فراز , فرهنگي خاص , جاده ابريشم , عرصه حمله ها و تاخت و تازهاي داخلي و خارجي , تماس با آئين ها . مذاهب و فرهنگهاي ديگر و . . .
انسان معاصر در اكثر موارد فضاي مطلوب حضور خود را نمييابد .
+افزودن به مجموعه
← ایجاد پی دی اف