این روزها وقایع عجیب و غریب کم نداریم، اما این واقعه به طرز خاصی غریب است. بر فراز کوهستان در منطقۀ چینگتیان استان جِجینگ، هیولایی درندهخو ظاهر شد. در تمام آن حوالی پرسه میزد، از درختان بالا میرفت یا در شکاف صخرهها پنهان میگشت و همراه با صدای باد و باران زوزه میکشید. شبهنگام از کوهها پایین میآمد و وارد شهرها میشد، بر در خانههای مردم میکوفت و خواب خوش شبانه را از همه میربود.
قد هیولا حدوداً به شش متر میرسید و دو سر داشت که یکی بر روی دیگری سوار بود. سر بالایی دو چشم داشت و سر پایینی سه تا. هر دستش چهار انگشت داشت و هر پایش چهار تاــعددی نحســبا ناخنهای تیزی که نوکشان شبیه مته بود. دهانی گشوده بر فراز سر بالاییاش داشت و دودی آبیرنگ از آن بیرون میآمد. هر کس که این دود را استنشاق میکرد، شب نشده میمرد و صدها تن از ورود این بخار آبیرنگ به درون ریههاشان جان باختند. تمام بدن هیولا پوشیده بود از فلسهای سبزفامی سختتر از فولاد.
مرد دلیری پیدا شد که با شمشیری در دست در انتظار هیولا نشست و هنگامی که هیولا ظاهر شد، از پناهگاه خود بیرون جهید و ضربتی به گمان خود مهلک به سویش حواله کرد. اما هیولا از جایش تکان نخورد و خود را کنار نکشید. درست پیش از آنکه این ضربه بر پیکرش فرود آید، هیولا موجی دود بیرون داد و در میان پردۀ مهی آبیرنگ گریخت. مرد دیگری پیدا شد که کوشید هیولا را با شمخالی از پا در آورد، اما حتی وقتی مستقیم به هدف زد، هیولا هیچ صدمهای ندید و صحیح و سالم قسر دررفت. عنانگسیخته و به میل خود در آن سرزمین جولان میداد و گویی با تمسخر به مردمان محلی آنجا میخندید.
ژنرال ژانگ چائوفا به اطلاع سربازان خود و همۀ شهروندان محلی رساند که هر کس بتواند این هیولا را اسیر کند، هزار سکۀ طلا جایزه خواهد گرفت. با این حال، هم سربازان و هم مردمان عادی از آن دود آبی مرگبار وحشت داشتند و هیچکس رغبتی برای دستگیری هیولا نداشت.
این هیولا پیشتر هم در سال ۱۷۱۰ در کانتون ظاهر شده بود. آن زمان این تعداد آدم را به کشتن نداده بود. دست آخر هیولا با نعرهای که بهسان غرش تندر بود خود را در دریا انداخت و از صدایش مردم تا کیلومترها آن طرفتر از ترس به خود لرزیدند.
– –
«هیولایی در چینگتیان ظاهر میشود» متنی است از نشریۀ ژاپنیِ کایگای شینوا: داستانهای نو از آنطرف آب، چاپ ۱۸۴۹. کایگای شینوا نشریهایست پنج جلدی درباره چنگ اول تریاک در چین به نویسندگی فوکو مینتا و تصویرنگاری اوتاگاوا ساداهیده. این متن از روی ترجمه انگلیسیِ سم مالیسا به فارسی برگردانده شده.