معمارى اَبَرشهرى بنام تهران مانند ساير عوامل اجتماعى- سياسى ايران در چالش سنت و مدرنيته وفهم ويژه ايرانيان از مدرنيته و مدرنيسم شكل گرفته است. تهران نيز مانند ساير شهرهاى بزرگ آسيا از حدود ٢٠٠سال قبل مورد هجوم انديشه هاى تجددخواهانه قرار گرفت كه متاثر از غرب بود، با اين تفـاوت كه در مقايسـه با شـهرى مانند استانبول كه به تكرار الگوهاى غربـى و تقليد از آنها مى پرداخت، راهى جداگانه پيمود. راهى كه متاثر از موقعيت ويژه ژئواستراتژيك تهران و جنگ جهانى دوم، دچار چالش هاى پيچيده اى شد و آدم را به ياد قهرمانهاى انيميشن معروف تنسى تاكسيدو و چامبلى ساكن باغ وحش مگاپوليس مى اندازد كه هيچوقت به آخرين نصيحت پروفسور ووپى گوش نمى كردند.
بى هويتى و التقاط ناشى از برداشتهاى سطحى از معمارى غرب در بسيارى از نماهاى ساختمانهاى تهران از ١٢٠ سال قبل شروع شده و بخصوص در٤٠ سال گذشته شدت گرفته است. يعنى از شروع توسعه همه جانبه و ناموزون تهران. براى يافتن پاسخ به اين سؤال كه چرا معمارى تهران اينگونه است بهتر است حدود ١٨٠ سال به عقب برگرديم.
شكست ايرانيان در جنگهاى ايران و روس (١٨١٣ و١٨٢٨) و واگذارى بخش عظيمى از سرحدات شمالى ايران شامل گرجستان و قفقاز به روسها، عباس ميرزا شاهزاده جوان قاجار را بر آن داشت كه بمنظور جبران ضعفهاى كشور بخصوص در مورد صنايع نظامى دست به اصلاحات اساسى بزند و در اولين قدم عده اى را جهت تحصيل به انگلستان بفرستد. او در واقع اولين ايرانى از لايه هاى حكومتى بود كه فهميد دنيا جدا از اين امپراطورى خسته از جنگهاى بيشمار، تغيير كرده است. شايد پس از هجوم اسكندر، اعراب و مغولها، اکنون هجوم ديگرى در راه بود: فرهنگ غرب. بازی کردن نقش عوامل اين هجوم را تحصيلكردگان ايرانى در غرب بعهده داشتند.
ناصرالدين شاه قاجار (٩٦-١٨٤٨) تحت تاثير نقل قولها و گزارشهای هيجان انگيز از غرب، سه بار و هر بار به مدتی طولانى به غرب سفر مى كند. او تحت تاثير اختراعى بنام عكاسى و دوربين عكاسى قرار مي گيرد و مقارن با پيدايش عكاسى، دوربين عكاسى را با خود به ايران مى آورد. بهمين دليل از همان ابتدا ايرانيان به عكس و عكاسى توجه و اعتمادى خاص پيدا می كنند.
دخالت مردم در معمارى از جايي شروع شد كه تحت تأثير غرب و با اعتماد به تصاويرِ عكسها، كارت پستالها، مجلات غربى و روزنامه ها كه بواسطه پذيرش عكاسى توسط مردم، مورد اعتماد و مستند می نمودند، شروع به تقليد از بعضى الگوهاى غربى در معمارى کردند، مشابه آن تصاوير را به معماران محلى سفارش دادند و در واقع " معمارى كارت پستالى " را بوجود آوردند.
مظاهر غربى روزبروز بيشتر شدند. یکی از نتيجه های آشنائى با غرب انقلاب مشروطه (١٣٢٤ ه. ق.) بود؛ نقطه شروع دموكراسى و اصلاح طلبى در ايران، كه در عمل ناكام ماند، اما انديشه تغيير را قوت بخشید.
پس رضا شاه پهلوى (سلطنت: ١٣٠٤-١٣٢٠ ه.ش.) به حكومت سلسله قاجارها در ايران پايان داد (١٩٢٥) او اعتقاد به اصلاحات عميق در ساختارهاى دولتى و اجتماعى و شهرى ايران داشت.
بواسطه اكتشافات نفتى، دولت داراى ثروت شد و اقدامات مدرن سازى در ايران شدت يافت. اما نوسازى زمان رضاشاه بصورتى آمرانه بود و به گفته رامين جهانبگلو مدرنيزاسيون با توجه به بعد عقل ابزارى مدرنيته و بدون توجه به بخش عقل انتقادى آن در ايران شكل گرفت و رضا شاه ساختار شهر را دستكارى كرد بدون آنكه ساختار اجتماعى آن را دستكارى كند1.
در سپتامبر ١٩٤١ متفقين با اشغال ايران كه به واسطه رابطه خوب خود با ژرمنهاى آلمان مورد اتهام قرار گرفته بود، توانستند مهمات و غذا را به جبهه روسها برسانند و هيتلر را شكست دهند. تهران پل پيروزى لقب گرفت.
شايد كسى باور نكند كه جنگ جهانى دوم مهمترين تاثير را در شكل گيرى تهران داشته است و نه تنها شكل گيرى شهرسازى و معمارى، بلكه بسيارى از تحولات اجتماعى ايران تا امروز ناشى از اثرات جنگ جهانى دوم بوده است.
متفقین رضا شاه را مجبور به كناره گيرى از قدرت به نفع پسرش محمدرضا كردند. اشغال ايران و وقوع ناامنى در سراسر کشور، بغير از تهران، موجب هجوم غيرمنتظره مردم سراسر كشور، به اميد بهره بردن از امنيت و زندگى خوب، به این شهر شد. جمعيت تهران به يكباره چند برابر شد و نياز به مسكن، مشاغلى مانند زمينخوارى و زميندارى را بوجود آورد كه باعث افزايش قيمت زمين و شکل گرفتن سریع حلبی آبادها در تهران شد. در واقع كنترل همه چيز تا سالها از دست همه خارج شده بود.
جهش هاى دموگرافيكى و توسعه غيرقابل كنترل تهران از منظر شهرسازى و سكونت، با هيچ كجاى دنيا قابل مقايسه نيست. بنا به گفته على مدنى پور: « انقلاب اسلامى در ايران نتيجه تاريخى اين توسعه نامتناسب بود.»2
در كنار اين موضوع، «دكتر پرويز پيران» نظريه ژئواستراتژيك و ژئوپليتيك ايران را بعنوان نظريه راهبرد و سياست سرزمينى مطرح مى كند و اظهار مىدارد كه ايجاد امنيت نه تنها عکس العملی در برابر ناامنى ناشى از وجود ايلات متعدد درون و پيرامون ايران بوده، بلكه برپايه تأمین مهمترين منبع درآمد حكومت ها در ايران، يعنى تجارت، و ضرورت امنيت راههاى تجارى، شکل گرفته است. نا امنى ناشى از موقعيت ژئوپليتيكى ايران، كه به اجبار درگير جنگهاى داخلى منطقه اى و سراسرى بوده است، كليد درك تاريخ كشورى است كه ١٢٠٠ جنگ مهم ثبت شده دارد؛ كشورى كه براى ايمن كردن راههاى تجارى و گسترش و كنترل آنها از مصر تا مرز چين را در نورديده است.3
ايجاد امنيت، كاركردی بدون جايگزينى بوده است كه استبداد را براى قرنها و با وجود مبارزات دائمى بر علیه آن، باز توليد ساخته و ضمن تعديل نيروهاى دگرگون ساز جامعه، توافقى نانوشته را در گردن نهى براستبداد به آنها تحميل نموده است. اين كاركرد تا انقلاب مشروطيت تداوم يافته است و حتى امروزه بصورت ويژگى هاى شخصيتی ِ ايرانيان ِ بارآمده در نظام زورمند مدارى، در كنار عوامل ديگر، نقش سترکی در شكست تلاشهاى مردم اين كشور دارد."تجلى اين امر را می توان در امتناع ِ جامعه از مشاركت به معناى فنى و تخصصى آن جستجو كرد." دكتر پيران معتقد است که "در جوامع زورمدار، به كاربرد دائمى زور نیازی نیست. اما زورمداری جامعه را داراى سازكارهاى دفاعى مي كند و در نتيجه موجب فقدان حس شهروندى مى گردد و نتيجتاً اشغال عرصه هاى عمومى، بى حرمتى به قانون و تكروى را به دنبال دارد. سؤالی که اينجا مطرح می شود این است که: آيا در فقدان پديده هاى ياد شده، وقوع جنبش هاى اجتماعى، به ويژه از نوع شهرى آن، ممتنع نمى گردد؟" و از چنین شرایطی چه نتايجى جز عدم رعايت استانداردهاى ساخت و ساز، محيط زيست و ترافيك قابل پيش بينى خواهدبود كه در واقع كليد شكل گيرى معمارى مستقل و مردمسازی است كه جداگانه راه خود را پيدا می كند.
معمارى مردمى
«معمارى مردمى» محصول تبعيت نکردن مردم از استانداردها و امتناع آنان از مشاركتهاى اجتماعى است. و اینهمه نتيجه توسعه نامتناسب تهران، بواسطه جنگ جهانى دوم و اشغال ايران و پيش از آن مولود تغيير وضعيت سياسى و اجتماعى ايران بعد از مشروطيت است. معمارى مردمى در اینجا به معناى معمارى سوسياليستى، مردم دوست، انسانى و حتى سبك بين المللى مدرنيستها نيست، بلکه معمارى اى است كه مردم آن را ساخته اند. مردم عادى و نه اينكه با دست خود ساخته باشـند بلكه به آن جهت داده اند و نوعى ساختار متاثر از تحولات اجتماعى و سياسى در تركيب با معمارى مدرنى كه خود درك كرده بودند بوجود آورده اند، بدون آنكه به آن آخرين نصيحت گوش كرده باشند .
يكى از اقداماتى كه در دوران حكومت محمدرضا شاه صورت گرفت بوجود آمدن مناطق سكونتى با بافت مدرن و شطرنجى در زمينهاى دولتى بود که بواسطه نياز به مسكن به كارمندان دولت كه غالباً شهرستانى بودند واگذار مى شد. این بافتها اساس شكل گيرى ساير مناطق تهران شد. ساخت اين قطعات به مردم واگذار شده بود.
با افزايش توليد نفت، ثروت دولت فزونى گرفت و بواسطه آن سرمايه گذارى و تكنولوژى در ساختمان رشد سريعى پیدا کرد، قيمت زمين و مسكن بالا رفت و تبديل به يك سرمايه اصلى در زندگى مردم شد.
با بالاتر رفتن سطح درآمد بخشى از مردم، اجرای مدرنيزاسيون آمرانه و سريع موردنظر محمدرضاشاه و رشد اختلافات طبقاتى، اكثريت مردم که از طبقات متوسط به پائين بودند و به تبع آن امكانات محدودترى داشتند، شروع به تقليد و مجرد سازى معمارى هاى پرهزينه كردند، ضمن اينكه حجم ساخت و ساز وسيعى در اختيار آنان بود. آنها متاثر از جريانات اجتماعى- سياسى و با تقلید از طبقه بالادست و معماران تحصيلكرده، « معمارى مصالحى» تهران را بوجود آوردند، چيزى كه هنوز هم ادامه دارد.
با توجه به نياز به مسکن، رشد روز افزون قیمت زمين و هزينه هاى بالاى ساخت، كيفيت ساخت رو به كاهش گذاشت و به علت تبعيت نکردن مردم از ضوابط تعريف شده و تمايل براي كسب سود بيشتر از طریق متراژ بيشتر، ساختمانها اشكالی ساده تر و مصالحی ارزان تر پيدا كردند. در نتیجه استفاده حداكثر از مصالح و ارائه فرمهاى ضعيف براى ساخت مسكن ارزان قيمت، تناسبات شكلى ساختمانها تغيير كرد. و این همه نشان از عدم مشاركت اجتماعى در نهادهاى شهرى داشته و معلول تكروى هايى بوده است كه دولت امكان مقابله يا اهتمام لازم براى كنترل آنان را تا به امروز نداشته است. در اينجا شاهد نوعى معمارى هستيم كه "مردمى يا مردمساز" است، "مستقل و خود سرانه" است و با نوع مصالح شكل مى گيرد يعنى "مصالحى" است .
معمارى مصالحى
«معماري مصالحى» تهران از حدود ٤٠ سال قبل قابل شناسايى است. اما معمارى مصالحى تهران از نوع راديكالش از ٣٠ سال قبل قابل بررسي است.
با بوجود آمدن اختلاف طبقاتى ناشى از ثروتمند شدن بخشى از جامعه در دهه ٧٠ ميلادي و تمايل به ساختن بناهای مناسب با مصالح سنگى كه ورود تكنولوژى امكان استفاده از آنها را بوجود آورده بود، لايه هاى پايين دست جامعه، با نگاهى به طبقات متوسط به بالا، به استفاده از آن گونه نماهای سنگى روی آوردند كه بتواند ظاهرى ثروتمندانه به ساختمان بدهد، اما ارزان قيمت باشد. بهمين خاطر شروع به استفاده از اضافات سنگهایی نمودند كه از برش يا انفجار در معادن سنگ بدست آمده بود. اين سنگها با عرض ١٠ سانتى متر و طول متغير، سطح بخش عمده اى از نماهاى تهران را پوشاندند. این روند که باعث بوجود آمدن “معمارى سنگ مرمريت سفيد١٠ سانتی شد، تا دهه قبل نيز ادامه داشت.
متاثر از معماران ايرانى که جهت ارائه يك آلترناتيو محلى، سعى می كردند معمارى مدرن را با موتيف هاى معمارى سنتى پيوند زنند، استفاده از پوشش آجرى كه بافت عمومى ساختمانهاى سنتى را تشكيل مى داد، باب شد. تكنولوژى امكان تولید آجرهايی با ضخامت ٣ سانتى متر را امکان پذیر کرد. این آجرها قيمتی ارزانتر داشتند و ظاهرى جديدتر به نما مى دادند. این پوشش آجری پس از ساخته شدن بنا، روی نما اجرا می شد.
اين زمان متقارن بود با سالهاى پايانى حكومت پهلوى، سالى كه بقول برنار اوركارد سال ظهور شهرنشينان جوانى بود كه آمده بودند نقش مهمى را در انقلاب بازى كنند. اوركارد « انقلاب ايران را واكنشى در برابر طرحهاى مدرن سازى پهلوى ها مى داند.» افزايش بى اندازه جمعيت، توسعه نامنظم تهران را بوجود آورده بود. خروج شاه از ساختار سنتى شهر، يعنى ارگ حكومتى، مسجد و بازار و کوچ او به شمال شهر، عملاً به روحانيت و بازاريان سنتى امكان بازسازى و شكل گيرى داده بود . ايدئولوگهاى متأثر از تفكرات چپگرا نقش تئوريسين های ِ هادی ِ انقلاب را بازی کردند، انقلابى كه نگاهى رجعت گرا به اصول مذهبى داشت.
و به تعبير ميشل فوكو بزرگترين جنبش پست مدرنيستى تاريخ بوجود آمد ( جهانبگلو به نقل از داريوش شايگان). اينجا نقطه ای است كه "سنت به ايدئولوژى" تبديل مي شود و الگوهاى سنتى معيار قرار مي گیرند. بنابراين معمارى سنتى به معمارى اسلامى تعبير مي شود و ساختار شكلى و موتيفهاى سنتى مورد استفاده قرار مى گيرند. در اين جا اتفاق ديگرى می افتد كه اوركاد آن را پديد آمدن "زيستگاه انقلابى" مى نامد. مردم بى بضاعتى كه در انقلاب به پيروزى می رسند در مركز شهر متمركز می شوند .
"اوركاد" اين پديده را نماد تصرف تهران بدست ساكنانش مى داند "شهر مال ماست و قانون را ما تعيين مى كنيم و بنابراين مي توانيم زمينهايی را كه بصورت غير قانونى خريده يا مصادره كرده ايم بسازيم. تهران خانه ماست. 4"
طبق قوانين اسلامى هر كس كه زمينى را آباد كند مى تواند نسبت به آن ادعاى مالكيت كند. بدين ترتيب مناطق جديد بوجود آمد و ساخت و سازهاى ضعيف در زمينهاى مصادره شده شدت گرفت.
نماى آجرى نماد معمارى اسلامى به شمار ميرفت. بهمين جهت توليد آجر نماهاى ٣ سانتى به شدت رواج يافت و ساخت و ساز زیادی با استفاده از این نوع مصالح صورت گرفت كه نتيجه آن «معمارى آجر نماى ٣ سانتى» در تهران است.
با آغاز جنگ و افول وضعيت اقتصادى ناشى از هزينه ها و خسارات جنگ كه رقمى حدود ١٠٠٠ ميليارد دلار تخمين زده مى شد، ساخت و سازها به شدت كاهش پیدا کرد يا با ضعيف ترين حالت ممكن، بصورت ساختمانهاى نيمه تمام و با مصالح نامرغوب، ادامه یافت. پس از جنگ و شروع دوران توسعه و سازندگى، تهران بار ديگر مهاجر پذير شد؛ وضعيتى كه ناشى از مهاجرت طبقات متوسط و مرفه تر شهرستانى به تهران بود. پس از جنگ، در نتیجه سياستهاى دولت مبنى بر توسعه وضعيت اقتصادى، طبقات سرمايه دار جديد و نئوبورژواهايى بوجود آمدند كه اصطلاحاً به «پولدارهای بعد از انقلاب» شهرت پيدا كردند.
اين دوره متقارن با ظهور معمارى پست مدرنيستى در اروپا و آمريكا بود كه به تكنيكهايى مانند بزرگنمايى و انتزاع موتيفهاى معمارى كلاسيك مي پرداختند. در ایران، خلاء ناشى از بى هويتى، بلاتكليفى معماران بواسطه تعطيل دانشگاهها تحت عنوان انقلاب فرهنگى، تفكرات ايدئولوژيك انقلابى، درگيريهاى داخلى و جنگ، بهانه خوبى براى معماران بوجود آورد تا آنها هم الگوهاى مشابه را در معمارى سنتى و اسلامى كه مورد علاقه حكومت نیز بود پيدا كنند. در اينجا نيز اشكال عجيب و غريبى از تلفيق معمارى هاى مكعبى مرسوم در تهران با موتيفهاى معمارى سنتى بوجود آمد كه مردم فقيرو متوسط و نئوبورژواها بهرصورت كه دوست داشتند از آنها استفاده مي كردند. معماران ايرانى به پست مدرنيستى پناه بردند كه مدرنيست را درك نكرده بود و در واقع گذار از مدرنيسم به پست مدرنيسم بصورت پرشى صورت گرفت .
يعنى بی اعتنا به بعد عقل انتقادى مدرنيته در دوران مدرنيسم، به نتيجه نقد مدرنيسم توجه شد و اينبار جريان جديدى بوجود آمد كه ناشى از درك غلط از پست مدرنيسم بود. در واقع خط معمارى مردمساز در اين زمان، يعنى دهه ٨٠ ميلادي، در تمام سطح شهر پراكنده شده و مختص محلات فقيرتر نبود. معماری های با آجر نماى ٣ سانتى، در تركيب با اين موتيفها كم كم به «معمارى سيمان سفيد» و تزئينات كلاسيك غربى، نظير انواع سرستونهای ابزار كارى شده، تغيير شكل مي دادند و انواع تركيبات از هرچه بود اتفاق مي افتاد كه هنوز هم تا حدودى ادامه دارد. ساخت و ساز در تهران رونق گرفت و از آنجا كه برنامه منسجمى در دست نبود و طرح جامع تهران كه در ٥ دهه قبل بوجود آمده بود كارايى لازم را نداشت، اجرای ساختمانی دچار افت شديد شد و بناها تنها با نماسازى هاى مورد علاقه پوشش داده شدند.
از آنجا كه قيمت زمين و آپارتمان در تهران بالا رفت، اقداماتى نظير حذف تراسها كه نسبت محاسباتى ٣/١تا ٣/٢ را نسبت به مساحت فضاى داخلى داشتند، صورت گرفت. بالکنها از نما حذف شدند يا به عرضهاى بسيار كم حتى تا ٦٠ سانتى متر رسيدند. استفاده حداكثر از زمين و حداكثر ساخت، بصورت مشخص بعنوان متراژ مفيد تلقى مى شد و البته هنوز هم مى شود. بهمين لحاظ آپارتمانها با واحدهاى كوچك كه قابل خريد باشند با پلانهاى بسته و نورگيرهاى محدود بوجود می آمدند. شومينه هاى غيراستاندارد و آشپزخانه هاى باز كه به هيچ صورت با ساختار سنتى جامعه ايرانى سازگارى نداشتتند رواج می یافتند. روزنامه ها مملو از تبليغ آشپزخانه باز، شومينه و آرك می شد كه هنوز هم ادامه دارد. ضوابط شهردارى مبنى بر تامين تعداد پاركينگ مورد نياز واحدها، شكل استراكچر را ديكته مي كردند و در نتيجه پلان ها بدون امكان نوآورى، محدود و همشكل مى شدند. خلاف ساختمانى كه ناشی ازرعايت نکردن ضوابط ساخت وساز و فقدان حس شهروندى بود، در بسيارى از ساختمانها ديده مى شد و بصورت امرى عادى با پرداخت جريمه حل و فصل پیدا مي کرد. ايجاد ضوابطى مانند امكان ساخت در ٦٠ درصد طول زمين به اضافه ٢ متر پيش آمدگى با رعايت پخ ٤٥ درجه، و اشراف نداشتن به واحد مجاور- که بخاطر رعايت ضوابط اسلامى بود، شكل ساختمانها را دچار يكنواختى مى كرد. جالب اينجاست كه با اجازه رسمى از همسايه مسئله حل مى شد و حدود ١ مترمربع به سطح بنا مي افزود، چیزی که بخاطر قيمت بالاى مسكن قابل چشم پوشى نبود. ارائه تراكم هاى بدون مطالعه و عدم توجه به استانداردها و حقوق شهروندى و نبودن طرح جامع سه بعدى براي کنترل بلند مرتبه سازى، شهر را دچار اغتشاشهاى تاسيساتى، ترافيكى و اقليمى می ساخت. اين مشكلات که كماكان ادامه دارد، اما بيشتر كنترل شده است، ناشى از امتیاز ساخت و سرمايه گذارى در مسكن بود كه بطور مستقيم و غىرمستقىم ٧٠٪ مشاغل را با خود درگير مى كرد.
رشد كاپيتاليسم و ثروت بيشتر طبقات نئوبورژواىى كه سوداى معمارى اشرافى داشتند، بعضى از محلات را كه در آنها هر روز انسان شاهد تخريب يك خانه بود، تبديل به كوچه هاى آپارتمانهاى يك شكل با نماهاى التقاطى كلاسيك و « پست مدرن ايرانى» - نامى كه در تهران مصطلح است- كردند. در اين ميان امكان برش و عرضه سنگ گرانيت كه مصالحى گرانقيمت بود و هر مترمربع آن در حدود ٥٠ دلار تمام مى شد، باعث بوجود آمدن نماهايى شد كه در طبقات همكف از سنگ گرانيت و در طبقات بالاتر از تركيبات سيمانى سفيد با تزئينات ابزاركارى تشکیل شده بود. بعلت هزينه بالاى سنگ گرانيت ِ مشكى و سبز تيره و امكانات محدود ساخت، سنگها با عرض ٤٠ سانتىمتر وطول آزاد- جهت بحداقل رساندن پرت سنگ- به بازار آمد و « معمارى سنگ گرانيتى ٤٠ سانتی» را بوجود آورد.
با افزايش درآمد مردم و بحرانهايى كه كشور با آن روبرو بود، سيل سرمايه گذارى در كشور امارات متحده عربى آغاز شد و مردم جهت تفريح - بواسطه نبودن فضاهاى مشابه در ایران- و خريد- بواسطه عدم حضور نمايندگان ماركهاى حتى متوسط خارجى لباس و لوازم خانگى در ایران- به دبى مي رفتند. به پیروی از ساخت و ساز هاى اين كشور جوان كه بواسطه مسائل سياسى ايران، سرمايه گذاران غربى را متوجه خود ساخته بود، "معمارى اماراتى" نیز در ايران شكل گرفت كه در دهه گذشته نماى شهر را تحت تاثير قرار داده است؛ نماهاى شيشه اى كه بدون رعايت ضوابط و استانداردها درتهران رواج یافته اند. بسيارى از نماهاى قديمى ِ با ارزش و بى ارزش با لايه اى از شيشه پوشانده شده و نماهاى كاذب كه مى بايست امروزى بنظر برسند شكل شهر را عوض کرده اند. و اکنون پوششهاى جديد از انواع ورقهاى كامپوزيت آلومينيومى نيز به آن اضافه شده است كه شكل ساختمانها را امروزى تر مي سازد تا معمارى نماى شيشه اى با شيشه هاى رنگى انتهاى كار نباشد.
تهران شهرى است كه مى تواند يك موزه معمارى نام گيرد، چون هرچيزى را در آن مي توان يافت، جز آنكه غالب آنها اشياء ارزشمند و هويت دار يا معمارانه ای نيستند. شهردارى با ارائه ضوابط سخت گيرانه تر سعى كرده كه ساخت و ساز را كنترل كند، اما اين كنترل متوجه متراژ سطوح داخلي و مقاوم سازى در برابر زلزله است. زلزله اى كه اگر اتفاق بيافتد انتظار مرگ بيش از ١ ميليون نفر دراثر آن مى رود، زیرا تهران را مردم ساخته اند نه متخصصان و با توجه به گسلهاى بزرگ و فعال دامنه البرز، اين شهر بواقع روى شاخ گوزنى است كه هرآن امكان دارد تكانى بخود بدهد.
"تهران امروز شهرى است كه ساكنانش آنرا ساخته اند، با تمام تناقضات و تعارضاتى كه در آن مى توان يافت. تهران حقيقتاً توسط مردمش ساخته شده اما نه به گونه يك مشاركت عظيم اجتماعى، بلکه بصورتى خودمحورانه و تحت تاثير امتناع از مشاركت و نيز در نتیجه جريانهاى آمرانه.
تهران بيش از هر زمانى ديگر نيازمند يك برنامه ريزى است و بيش از هر نقطه اى ديگر در دنيا نيازمند امروزى شدن است. بيش از هرجاى ديگرى موقعيتش ژئوپليتيك، ژئواكونوميك و ژئواستراتژيك است . تهران در آستانه دوره گذار قرار دارد و شكل اين شهر تغيير خواهد كرد. اما با وجود حجم عظيم ساخت و سازهاى انجام شده، اين تغييرات در پوسته و نماى شهرى صورت خواهد گرفت. تهران شهرى است با معمارى مصالح كه مردم آنرا انتخاب مى كنند. در ورود به روند جهانى سازى و تجارت جهانى، احتمال وقوع تحولات ديگرى در تهران وجود دارد كه متأثراز جريانات بين المللى و واقعيت هاى داخلى ايران خواهد بود.
مردم در انتظار يك تحول عظيم اجتماعى و سياسى هستند چون اين شهر همواره تحت تاثيرچنین تحولهایی شكل گرفته و وسعت يافته است.
آرش مظفرى، معمار، در تهران زندگى مى كند.
تهران، ظهور ىك كلانشهر، نوشته على مدنى پور، ترجمه حمىد زرازوند،
تهران،شركت پردازش و برنامه رىزى شهرى ١٣٨١
-تارىخ اجتماعى و فرهنگى تهران-ناصر تكمىل هماىون، ٣جلد،دفتر پژوهشهاى فرهنگى -تهران ١٣٧٩-
- اىران و مدرنىته-گفت و گوهاى رامىن جهانبگلو، -ترجمه حسىن سالمى -تهران-نشر گفتار ١٣٧٩.
-